كيان

كيان جان تا این لحظه 8 سال و 8 ماه و 28 روز سن دارد

روزهاي ماه هفتم

سلام جيگري ماماني 

امروز ١٨ خرداده من امروز امتحان مدل سازي داشتم اين چند روزه هر چي درس ميخوندم شمام بيدار بودي و تكون ميخوردي

نفسم تكونات اينقدر محكم شده كه از رو لباسمم معلومه بعضي وقتا پاتو ميذاري يه جا فشار ميدي كه قشنگ جاش مياد بالا و درد ميگيره 

امروز از ٦ صبح درس ميخوندم شمام همون موقع بيدار شدي و باهام همراهي ميكردي

راستي روز عيد امام زمان سيسمونيتو به كمك مادرم و خاله جانات و خاله زري چيديم دست همشون درد نكنه زندايي جونتو دايي محمدم بودن خيلي كمك كردن دستشون درد نكنه،

بچه دوست صميمي من زهرا هم بدنيا اومد اسمش پرنيا جونه كه خيلي نازه ايشالا شمام به سلامتي به دنيا بياي و زندگيمونو پر از شادي كني عشقم .


تاریخ : 19 خرداد 1394 - 02:41 | توسط : monir | بازدید : 1228 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

هفته 24

سلام عشق مامانی امروز 21 اردیبهشت 94 هست و الان تو هفته 24 هستیم و تو هر روز بیشتر وجودتو به مامانی نشون میدی تقریبا دیگه تکونات خیلی محکم شده و به دست بابایی هم چند بار لگد زدی . هجدهم اردبهشت تولد من بود و بابایی از طرف شما برام کیک و کادو خریده بود و روش نوشته بود تولدت مبارک مامان عزیزم از طرف کیان منم کلی ذوغ کردم خلاصه اینکه هفته های آخر دانشگاهه و من درگیر درسام هستم برای همین کمتر میام به وبلاگ.
تاریخ : 22 اردیبهشت 1394 - 04:10 | توسط : monir | بازدید : 1016 | موضوع : وبلاگ | یک نظر

آزمايش گلوكز

سلام عشق ماماني امروز ٥ ارديبهشت  منو بابيي رفتيم آزمايش گلوكز داديم كه به من يه ليوان پودر دادن خوردمو بعدش ازم خون گرفتن كه شما خيلي گرسنتون بود همينطوري تكون ميخوردي كه الههي قربون تكونات بشم بعدشم با بابايي رفتيم كلاس بارداري كه خيلي خوب بود و خيلي چيزا ياد گرفتم و كلي ورزش كرديم . 


تاریخ : 05 اردیبهشت 1394 - 22:35 | توسط : monir | بازدید : 467 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

خريداي سيسموني واسه پسر نازم

سلام پسر قشنگم امروز ٢٥ فروردين ١٣٩٤ هست من و ماماني و خاله زهرا و خاله مريم جون و بابايي چند روز پيش رفتيم و سيسموني براي پسر نازمون خريديم چون ديگه بعدش هم ماماني خيلي درس دارم و هم خيلي نميتونم راه برم .

خلاصه رفتيم خيابون فلسطين يكي از بزرگترين سيسموني فروشيا و شروع به انتخاب لباس كرديم و كم كم تموم وسايل ني ني خوشگلمونو خريديم ، من و بابايي هرچي ميديديم ذوق ميكرديم خاله مريم جونتم حسابي ذوق داشت . 

تقريبا ديگه تمام وسايلو خريدي + چنتا لباس خوشگل واسه مهموني كه من هر لحظه نگاهش ميكنم و ميگم كي ميشه تو اينارو بپوشي عزيزم. 


تاریخ : 26 فروردین 1394 - 01:10 | توسط : monir | بازدید : 548 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

انتخاب اسم قشنگت

سلام پسر گل ماماني امروز ٩ فروردين ١٣٩٤ هستش و ما هنوز اسم واست انتخاب نكرديم يعني بين چنتا اسم شك داريم و من همش فكر ميكنم  اسمتو چي بزاريم كه هم وقتي كوچيكي بهت بياد هم وقتي بزرگ شدي برازندت باشه خلاصه ما چنتا اسم انتخاب كرديم كه اينجا مينويسمشون تا انتخاب نهايي انجام بشه .

كيان   كه هم بابايي دوست داره هم مامان بتول هم مامان خودم 

آرتين 

آراد

مهراد

كه شايد اسماي جديدي به ليستمون اضافه بشه ولي اميدوارم يه اسم خوب و خوشگل واست انتخاب كنيم عزيزم.


تاریخ : 09 فروردین 1394 - 22:07 | توسط : monir | بازدید : 537 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

اولين تكوناي قشنگت

سلام پسر نازنينم امروز ٦فروردينه و چند روزيه تكوناي قشنگتو احساس ميكنم و حس خيلي قشنگي برام ايجاد شد عشق ماماني نميدوني چقدر حس خوبي داشتم و هر لحظه خدا رو شكر ميكنم كه تو سالمي و ميخاي به زودي بياي پيشمون .

عشق ماماني هر روز منتظر اونروزيم كه برم واست كلي چيزاي خوشگل بخرم و روزي كه از اونا استفاده كني .بوس بوس


تاریخ : 07 فروردین 1394 - 01:15 | توسط : monir | بازدید : 537 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

ويار ها جديد ماماني

سلام پسر نازم من ديروز خيلي خيلي هوس طالبي كرده بودمو خربزه كه تو اين فصل سال كه زمستونه اصلا پيدا نميشه ، ديگه بابايي همه جاها رو گشته بود و به چنتا ميوه فروش سپرده بود كه برام پيدا كنن كه متاسفانه پيدا نكردن ولي ديروز دم يه تريا يه پارچ آب طالبي ديدم سريعا رفتيم خريديم خيلي خوشمزه بود مغازه داره ميگفت تازه امروز اومده از جنوب ، خلاصه ديگه آب طالبي خيلي چسبيد و بعد خوردنش تو دلم تكون ميخوردي فكر كنم داشتي تشكر ميكردي .


تاریخ : 27 اسفند 1393 - 19:16 | توسط : monir | بازدید : 624 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

تعين جنسيت

سلام عشق ماماني الهي كه فدات بشم منو بابايي ١٩ اسفند براي مراقبت رفتيم پيش دكتر و براي هفته بعدش يعني ٢٦ اسفند نوبت سونوگرافي گذاشت ، من و بابايي بي صبرانه منتظر بوديم كه اين روز برسه از طرفي هم چون قبل عيد هست هيچ سونوگرافي بهمون نوبت نميداد ديگه بابايي از بس زنگ زده بود به اين ور و اون ور بالاخره نوبت سه شنبه صبح ساعت ٨ رو دادن من و بابايي از ساعت شيش صبح بيدار بوديم و منتظر بوديم ساعت بگذره كه ساعت هفت راه افتاديم و عمه هاجر جونتم باهامون اومد ، خلاصه نوبت گرفتيم و چون خيلي شلوغ بود هيچكسو راه نميدادن من از  خانم دكتر خواهش كردم كه اجازه بدن بابايي بياد داخل كه بعد كلي خواهش اجازه دادن ، 

هر لحظه منتظر بوديم ببينيم چي ميگه كه يه دفه گفت پسره منو بابايي خيلي خوشحال شديم كه ني نيمون سالمه و يه گل پسره  ، همون موقع از ديدن دست و پاهاي كوچولوت كلي ذوق كردم و خدا رو شكر كردم كه سالمي ، خانوم دكتر انگشتاي كوچولوتو برام شمرد و كف پاهاتو نشونم داد همون موقع اينقدر دستاتو تكون ميدادي كه بابايي ميگفت چقدر شيطونه ، خلاصه وقتي اومديم بيرون عمه جون هاجرم خيلي خوشحال شد و زنگ زد به بابا بزرگت و مامان بزرگت خبر داد اونام از سالم بودنت خوشحال شدن ، ماماني خودمم كه ميگفت چه دختر چه پسر من قربونش ميرم ،

روز تعين جنسيت همون روز چهارشنبه سوري بود و ما آخر شب جلوي خونه آتيش روشن كرديم و تموم بدي هايي كه تو اين سال داشتيمو ريختيم و سوزونديم ايشالا سال جديد سال پر خير و بركتي باشه و مملو از شادي كه بزرگترينم تويي عشق ماماني.


تاریخ : 27 اسفند 1393 - 19:01 | توسط : monir | بازدید : 526 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید

اولين حركتاي كوچولوت

سلام عشق ماماني امروز ٦ اسفنده ٩٣ هستش من چند روزيه دارم خونه تكوني ميكنم و حسابي روزا خسته ميشم اما چون تو باهامي خستگي برام مهم نيست آخه ما دو نفريم .

ديروز بعد مرتب كردن اتاق خواب خيلي خسته بودم كه رفتيم خونه مامان بتول جون و اونجا يه چايي با پولكي خوردم ، چند دقيقه بعدش احساس كردم تو دلم وول وول خوري و همون موقع دستمو گذاشتم كه بيشتر حس كنم ولي متوقف شد ، باباي از يك هفته پيش هر روز ميپرسه كه تكون خوردي يا نه كه ديشب با خبر تكون خوردنت خوشحال شد و كلي ذوق كرد .

ني ني نازم بدون كه منو بابايي خيلي دوستت داريم و بابايي تو رو گيگيل بابايي صدا ميكنه و هر لحظه احوالتو از من ميپرسه و منم ميگم ما دوتايي خوبيم . حواست باشه عزيزم من هواتو دارم تو هم هوا منو داشته باشياااا خخخخخخ.

عشق ماماني الان تو هفته ١٤ هستم دو هفته ديگه نوبت دكتر دارم شايد اون موقع جنسيتت رو بفهمم و بدونم تو دخملي يا پسر . ايشالا كه سالم باشي و سلامت . 

بووووووس


تاریخ : 05 اسفند 1393 - 22:41 | توسط : monir | بازدید : 614 | موضوع : وبلاگ | یک نظر



مشاوره، آموزش، طراحی و ساخت فروشگاه اینترنتی