سلام عشق ماماني ، امروز ٢٤ مرداد روز شنبه هست و تا چند ساعت ديگه شما فرشته كوچولوي ما زميني ميشي و مياي تو بغل من و بابايي ، الان ساعت ١ و ٤٧ دقيقه صبحه و من از استرس خوابم نميبره و قراره ساعت ٥ بريم بيمارستان ، خلاصه كه امشب آخرين شبيه كه تو دل ماماني هستي از فردا مياي تو بغلم و من كلي بوست ميكنم ، حس و حال اشبمو هيچ كس درك نميكنه چون حس خاصي دارم و نميدونم فردا چي ميشه ، اميدوارم بعد از زايمان تنها دغدغم شير دادن به ني ني كوچولوم باشه و از همه لحاظ سالم باشه.
خدا جونم امشب شب خاصيه ميخام واسه همه منتظرا دعا كنم كه ايشالا به زودي مامان بشن ، براي همه مريضا به ويژه پدر بزرگم شوهر خالم و خالم و بقيه مريضا دعا ميكنم كه ايشالا سلامتيشونو بدست بيارن، بعد واسه همه گرفتارا كه ايشالا گرفتاريشون برطرف بشه دعا ميكنم . و همه ماماناي باردار كه زايمان راحتي داشته باشن.
خدا جونم شكرت كه اين لحظه رو درك ميكنم و فردا ميخام مادر بشم كه اين بهترين حسيه كه دارم ، اميدوارم قدر اين نعمت بزرگو بتونم بدونم .
آمين